کلاس چهارم تجربی گرو

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنى بِنُورِ الْفَهْمِ
خداوندا از تاریکیهاى وهم بیرونم آور و بنور فهم مفتخرم کن

اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَیْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَانْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ
خداوندا درهاى رحمتت را بر ما باز و خزائن دانشت را برما بفرست

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
به مهرت اى مهربانترین مهربانان

دهان خود را خوشبو کنید با ذکر صلوات بر محمدو آل محمد :

(( اللهم صل علی محمد و آل محمد))

جواد شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 23:29

0 نظر

معرفی کلاس چهارم تجربی گرو سال 94

رسول خدا (ص) فرمودند :

هرکس در کتابی یا در نوشته ای بر من صلوات بنویسد،تازمانی که نام من

در آن کتاب هست ، فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند.

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفة العین

ز کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد

هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم

وز آندم شد هویدا جان آدم

کلاس چهارم تجربی گرو در سال 94 شامل 14 دانش آموز می باشد با اسامی زیر :

1-امرالله بهرامی

2-وحید پورمرادی

3-ابراهیم خورشیدی

4-فرشید ریئسی پور

5-جوادشهدادی

6-اسماعیل غریب شاهی

7-صادق غلامی

8-علی غلامی

9-امیرقاسمی

10-رحمان گروزاده

11-سلیم محمودی

12-سعید محبی

13-ایوب میرشکاری

14-سجاد میرشکاری

مــــی بــــاشـــــد.

که بعد از پشت سر گذاشتن امتحانات سخت نهایی سوم وارد کلاس چهارم شدیم .درسال تحصیلی 94-95 با خاطرات شیرین و تلخی را تجربه و پشت سر گذاشتیم .

این عکس مربوط به آخرین امتحان نهایی یعنی فیزیک که در تاریخ (1395/3/11) بر گزار شد.

فرستاده شده توسط دوست گرامی صادق غلامی

جواد شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 23:23

0 نظر

خاطره ای از اتفاقات کلاس

خاطره اول : در اوایل مهر ماه که شیف عصر بودیم یک روز از خونه که به مدرسه رسیدم .رفتم داخل کلاس کسی نبود

با تعجب از کلاس خارج شدم و رفتم که از آبسرد کن آب بخورم دیدم که حدود 5 یا 6 نفری از کلاس ما جلوی راهرو ورودی سرویس بهداشتی نشستند و درحال جوک گفتن هستند . سلام علیک کردم و من رفتم داخل کلاس ...

زنگ های اول طبق معمول بخاطر تداخل ساعات دبیر ها اکثرا در هفته اول و دوم بیکار بودیم ....

زنگ اول گذشت ....

زنگ دوم : دبیر (....) اومد و یه سری توضیحاتی درباره کتاب دادبعد تمام شد شدن زنگ رفت ...

اما زنگ ســــــوم : چون دیبر نیومده بود همه خوشحال بودن از نیومدن دبیر ؛ کلاس ما در واقع (کلاس اول ب) بود چون بخاطر تغییر نظام آموزشی که اول تو اون سال نداشتیم دقیقا کلاس چهارم تجربی وقتی از بیرون وارد مدرسه میشید کلاس ما روبه روی سن صبحگاهی بود و ما رفتیم دفتر مدرسه و با اجازه از مدیر بیرون تو حیاط رفتیم .....

حدود یه 45 دقیقه تا زنگ خونه مونده بود ...

نیم ساعت از اون 45 دقیقه گذشته بود که یکی از دوستان بنام(....) اومد و خبر داد که در کلاس مسدود شده با صندلی ,همه بلند شدیم رفتیم دیدیم که جلوی در کلاس طوری صندلی ها رو ریختن روی هم که نمیشه وارد شد ....

رفتیم دفتر مدیریت وموضوع رو گفتیم : یکی از معاون ها (....) اومد و بررسی کرد و از ما پرس و جو کرد که کار کی بوده ما که خبر نداشتیم .

کلاس ما طوری بود که هر مشکلی که پیش میومد رو گردن بچه های کلاس دوم می انداخت بچه ها پیش دانشگاهی طبق معمول دومی هارو مقصر کردن و ما اون روز نفهمیدیم مقصر کیه ...

اما روز بعد با تحقیق فروان فهمیدیم که کار کار بچه های کلاس(....) بود. ( این بود خاطره ای از یکی از دوستان )

وجود علامت (.....) بخاطر اینکه هویت مشخص نشود.

شما می توانید نظرات و پیشنهاد های خود را به صندوق پستی :